عاشقا نه های غزل

ساخت وبلاگ
جایی ندارد روزگار ما درون گفتگو هاشاناین ننگ دارد می برد با خود حریم آبروهاشانمحراب دارد می زند بر سر از این اوقات بی دردیوقتی به روی خون مردم می چکد آب وضوهاشاناصلا نمی فهمند اندوه نشسته روی دلها رانیس فرانسه می شود تا سرزمین آرزوهاشانژن های خوب اینجا همیشه ادعای سروری دارندما مانده ایم و سفره ای خالی و آروغ گلو هاشانکاری عبث باشد اگر از درد با ایشان سخن گوییوقتی خمارند از نشاط و خلسه ی بعد از سبوهاشانکالای یک رنگی ندارد اعتباری پیش این مردانمردان بی دردی که پنهانند در سر مگو هاشان                           بیرجند 96/10/29 عاشقا نه های غزل...
ما را در سایت عاشقا نه های غزل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zaynali1349o بازدید : 192 تاريخ : شنبه 21 بهمن 1396 ساعت: 18:40

شاید بیاید یک نفر ،شاید نه ، حتمنمردی که جنسش باشد از پولاد و آهنمردی شبیه عصر عاشورا پر از داغ هر گوشه ی قلبش غمی روزن به روزنمشتاق تر از ماست تا اینکه بیایداین را شنیدم در حدیثی ناب و متقندارد به روی سینه اش اندوه بسیارلحظه به لحظه در غمی تازه نشستناما علی نه ، مثل مولا مرد میداناز سر گذشته، آمده دل کنده از تنپولاد مردی از تبار پاک انسانپولاد مردی یا نه اعجازی مطنطنتنها غباری از عبور ساده اش بودطوفان اگر افتاده در اردوی دشمنمردی که نامش اعتبار ایل عشق استمردی که نامش رونق هر کوی و برزنحاشا اگر چون کوفیان پیمان ببندیمپیمان نبستن بهتر از پیمان شکستن                  بیرجند 96/11/16 عاشقا نه های غزل...
ما را در سایت عاشقا نه های غزل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zaynali1349o بازدید : 180 تاريخ : شنبه 21 بهمن 1396 ساعت: 18:40

 باید پدر باشی بفهمی درد من راوان ماجرای کوچه و بغض حسن رابا بغض های دخترت آتش بگیریلب بر نیاری داغهای دلشکن راآن زخمهای سینه و پهلو و بازویا ماجرای مسجد و دست و رسن راتنها برایت مانده باشد جا نمازیدر خود بریزی بغض بی زهرا شدن رایک عمر چشمانت به در باشد که شایدباید بفهمی انتظار آمدن راهری بریزد هی دلت هر روز  و هرسالتا بشنوی حتی صدای در زدن راکوچه ، حسن ، اندوه بی پایان سیلیباید پدر باشی بفهمی درد من را                         بیرجند 96/11/21  عاشقا نه های غزل...
ما را در سایت عاشقا نه های غزل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zaynali1349o بازدید : 179 تاريخ : شنبه 21 بهمن 1396 ساعت: 18:40